در این وبلاگ که مانند یک دفترچه ی خاطرات است به نوشتن خاطرات یک کارآگاه خصوصی خواهم پرداخت.

دو شنبه 23 شهريور 1394
ن : کامیاب کریمی

قسمت دوم/خون تازه

 دوباره سلام

میخوام اپیزود دوم یا بهتره بگم قسمت دوم از خاطرات کامیاب کریمی رو به زبان خودش براتون بزارم...

این خاطره برمیگرده به یک سال و نیم پیش زمانی که دیگه کسی نبود که من رو نشناسه و تقریبا میشه گفت خیلی معروف شده بودم بر همین اساس هم پول زیادی به دست آوردم و خدا را شکر اوضاع مالی خوبی پیدا کردم.

در دفتر کارم همچنان مشغول رسیدگی به پرونده ها بودم که پسرک نوجوانی در حدود 14-15 سال با لباس های وصله دار وارد اتاقم شد و کوروش(همکارم) پشت سرش وارد اتاق شد و به پسرک تعارف کرد که بنشیند و من هم که تعجب کرده بودم کمی در پسرک دقت کردم و فهمیدم که گل فروشی میکند به خاطر بوی خوشی که میداد و احتمالا کودک کار بود و...



:: برچسب‌ها: قسمت دوم, دفترچه خاطرات یک کارآگاه خصوصی,


صفحه قبل 1 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دفترچه خاطرات یک کارآگاه خصوصی و آدرس diary-of-a-detective.loxblog.com  لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.